شرمنده ایم..

من و امثال من ..

از روی  دوستانی که زمانی در کنار ما بودند..

در تحریریه ها .. خبرگزاری ها .. سایت ها .. پشت میزها .. در اتاق ها .. پشت کامپیوترها ..

اما امروز نیستند..

 

به همه آنان که به نیت آگاه کردن من و تو و دیگران، روزشان را آغاز و شبشان را به پایان میرساندند ..  و امروز هزینه این رسالت چقدر  گزاف برایشان تمام شده..

 

شرمنده ایم که که کاری از دستان و پاها و زبان و چشمهایمان بر نمی آید .. برای بازگرداندنشان..

 

اما تنها آنچه که می توانیم و کسی یارای آن ندارد که مانع خواستنمان شود، هر چند ناچیز است اما، دعایی ست که در دل و بر زبان برای همه دوستان قلم به دست شناخته و نشناخته کنیم..

 

                               که خداوندگار قلم، صبری به آنان عطا فرماید تمام ناشدنی..

 

و شکیبایی از جنس فولاد همان میله های آهنین،

تا روزهای دوری و رنج ناتمام پشت دیوار ها بودن را،

با سلامت جسم و روان از سر بگذرانند..

و 

بازگردند..

 

 

آمین...