پیر پاک و مسلمانی که مریدانش نفسش را حق می دانستند و پیروی از آموزه های او را راه عبور از  دروازه های بهشت ..

شیخ صنعان روایت عطار، مدافع سرسخت دین  و راهرو راستین آیین شرع اسلام، عمری نزدیک به 50 سال را به تربیت مریدانی نزدیک به 400 مسلمان غیور صرف کرد و راه ریاضت و رسم مسلمانی به آنان آموخت . بزرگ مسلمانان زمان خود شد و موجب فخر مسلمانان ان زمانه..

 اما چه سود که به بهای نیم نگاهی از محبوب تمام وجود از کف داد و اسلام چندین ساله را فروخت و شراب نوشید و ....

----------------------------------

حکایت عشق و عاشقی ها در اشعار ایرانی جماعت ، از دیر باز بوده و شنید شده . عشق هایی که در اساطیر و اشعار و نظم و نثر ما  به وصال نرسیده و در جهت  فراق و لذت فراق تبلیغ کرده ( مانند لیلی و مجنون)

یا حکایاتی که با مرگ جسمانی عاشق رنگ گرفته (مانند فرهاد نگون بخت که هم جور رقیب را پذیرفت و هم مرارت سنگ تراشی بیستون را  و سرانجام به مقصود هم نرسید) و....

اما در این میان شاید یکی از جذاب ترین حکایاتی که حول عشق و عاشقی می گردد ، جریان پیرمردانی باشد که در کهنسالی دل به عشق زیبارویان جوان می سپارند و اینگونه با قبول رسوایی خود نام خود و حکایت عشقشان را در تاریخ ادبیات ثبت می کنند.

آنان که در کتابخانه های شخصی شان آثار ادبی هم دیده می شود میدانند که مشهور ترین نمونه چنین رسوایی عاشقانه ای  شیخ صنعان زنده دل ! بود که در سن پیری آنچنان به عشق دختر جوانی جان و دل سپرد که آبرو و حیا که سهل است.. سابقه  پنجاه شصت  ساله شب بیداری خود را پای سجاده نماز و اشک و آهش را برای معبود الهی و 50 حج خود را، در عرض کمتر از 3 دقیقه از خاطر برد ..

و ادامه ماجرا ...

------------------------------

 

از اردلان عطارپور "پیامبر کفر گوی" (۱) را خوانده بودم و از ارادتش به کفر و کافری با خبر بودم! تا "اقتدا به کفر" را هم از او خواندم.

البته بسیاری عطارپور را با "مو لای درز فلسفه" یا " مثل همیشه نیست"(۲) می شناسند . البته با خواندن این دو اثر هم می توان عطارپور را شناخت و به روشنی دریافت که وی اصولن می خواهد گیر بدهد !

شاید هم این خصیصه وی به روزنامه نگار بودنش هم برگردد..( آنان که چند روزی را هم در روزنامه ای سر کرده باشند می دانند روزنامه نگار جماعت اگر روزی گیر ندهد شام شب از گلویش پایین نمی رود.البته این خصیصه شامل قدیم بود)

اما در هر حال ، سخن از " اقتدا به کفر" عطارپور است که حکایت شیخ صنعان بیچاره را به نقد کشیده و بررسی کرده . اثری که یکی از شاهکارهای عطار به شمار می رود و تا کنون با تایید و تحسین بسیاری از منتقدین مواجه شده .

                                                                         

اما "اقتدا به کفر" یکی از آثاری ست که شاید بیشتر عطار را

(و نه شیخ بیچاره را) مورد نقد خود قرار میدهد.

گرچه من نه عطار شناسم نه عطار پژوه

و هر چه می گویم تنها نظر شخصی ست و بس .

 اما زمانی که با چنین نوشته هایی بر می خوری

ناخودآگاه دلت می خواهی نظری داده باشی!

به خصوص اگر تشخیص بدهی که شیطنتی در کار است.......