رویارویی ترک‌ها و کردها

کاخ سفیدی که رئیس‌جمهوری ترکیه برای خود ساخته، هزارو ١١٥ اتاق دارد و هزینه هنگفت ٤٠٠ میلیون یورویی صرف آماده‌سازی آن شده است. همچنین نام «آق‌سرای» را نیز بر آن نهاده تا با توسل به معنی ترکی آن، نشان دهد او دست‌کمی از رئیس‌جمهوری آمریکا ندارد و همچون او ساکن یک کاخ سفید مجلل است.

این هزینه هنگفت توسط «رجب‌طیب اردوغان» برای ساخت یک کاخ جدید و زیبا، که صدای بخش‌هایی از منتقدان سیاسی ترک را درآورده است، بی‌شک به امید میزبانی کس دیگری ساخته نشده و رئیس‌جمهوری فعلی دورنمایی از سکونت خود در آن را نظاره‌گر است؛ سکونتی که باعث تغییر در قانون‌اساسی و افزایش قدرت رئیس‌جمهوری خواهد شد. پس نتیجه انتخابات ملی پیش‌رو، قطعا بر کیفیت این سکونت تأثیرگذار خواهد بود. به زبانی دیگر، اگر حزب مورد تأیید اردوغان، پیروز این میدان پر از مانع و رقیب باشد، تردیدی بر افزایش قدرت او و بازنگری در ارکان دیگر ساختار سیاسی کشور ترکیه نخواهد بود. 

 همه اینها نیز مشروط به تصاحب بیش از دوسوم صندلی‌های پارلمان است و در صورت پیشی‌گرفتن از دیگر احزاب رقیب در انتخابات پیش‌رو، می‌توان به عملی‌شدن برنامه‌های جدیدی که اردوغان برای ساخت یک ترکیه «مدرن‌تر» در سر دارد، امیدوار بود، چراکه او ادعا دارد طی سال‌های گذشته که نخست‌وزیری، ریاست‌جمهوری و سرآمدی حزبی در مجلس را در دست داشته، ترکیه را براساس سازوکارهای آتاتورک مبدل به کشوری مدرن کرده و امروز نوبت مدرن‌ترکردن این کشور است. اما چگونه می‌شود که اردوغان مجددا نقش مرد پیروز را در صحنه نمایش سیاست کشورش بازی و این‌گونه مسیری را دوباره شروع می‌کند؟

برای تحقق این پیروزی، اردوغان راه ساده‌ای در پیش ندارد. در این انتخابات هر حزبی که وارد میدان شود، این‌بار عزم جدی برای پیروزی دارد و بیش‌ازپیش قدرت گرفته. در انتخابات خردادماه امسال چهار حزب «عدالت و توسعه»، حزب «جمهوری خلق»، حزب «حرکت ملی» و حزب «دموکراتیک ‌خلق‌ها» برای دست‌یافتن به کرسی‌های پارلمان با هم رقابت خواهند کرد. از میان اینها حزب جمهوری خلق بر حل‌کردن مشکلات مربوط به کُردها تأکید دارد و از منتقدان سیاست‌های اردوغان در حوزه روابط خارجی به‌شمار می‌رود. این حزب که در ٨١ استان ترکیه نمایندگانی را برای مجلس آماده کرده، از روز نخست، آشکارا در برابر مواضع حزب عدالت و توسعه قرار گرفت و با غارتگرخواندن اعضای این حزب، برنامه‌های اقتصادی آن را به‌چالش کشید.  

از سوی دیگر، حزب حرکت ملی نیز از رقبای خشمگین اردوغان به‌حساب می‌آید و در مراسم و تجمعات انتخاباتی، عدالت و توسعه را به خیانت متهم می‌کند و حتی بر این باور است که اردوغان و سیاست‌های او کشور را به سمت تجزیه‌شدن هدایت کرده است. این حزب، فردی را به نام پروفسور «اکمل‌الدین احسان‌اوغلو» در فهرست نامزدهای خود قرار داده که از یاران نزدیک رقیب سرسخت اردوغان، «فتح‌الله گولن»، به‌شمار می‌رود.

حزب دموکراتیک خلق‌ها که نیز تاکنون به‌تنهایی و به صورت فردی در انتخابات حضور می‌یافت، امسال قصد ارائه فهرست بلندبالای انتخاباتی را دارد. پس در شرایط کنونی که مجال بسیار مناسبی برای قدرت‌نمایی سیاسی در عرصه تصمیم‌گیری ترکیه به‌دست آورده، قصد کمال بهره‌گیری از این فرصت را دارد. این حزب که تأکید و محوریت اصلی خود را بر موضوع کردها تعریف کرده، گروه‌ها و جمعیت‌های مختلف کرد را در کشور در فهرست طرفداران خود دارد و این‌گونه از ٨٠ استان کشور، دارای نامزد انتخاباتی شده است. در این فهرست از چپ‌ها و سوسیالیست‌ها تا ملی‌گرایان و مذهبیون کرد نیز حضور دارند. با این تعاریف، اردوغان از سوی احزاب رقیب در وضعیت مناسبی به‌سر نمی‌برد.   

 

 

گرچه احتمال پیروزی حزب عدالت و توسعه از همه احزاب بیشتر است و حزب مدعی دموکراتیک خلق‌ها شاید به‌زحمت توان عبور از ١٠ درصد لازم برای ورود را داشته باشد، اما اینکه عدالت و توسعه فقط وارد پارلمان شود، کافی نیست و تعداد صندلی‌های به‌دست‌آمده نیز دارای اهمیت است. همین امر باعث می‌شود هم اردوغان و هم دیگر احزاب و رهبران آنها این روزها به‌شدت مشغول فعالیت‌های سیاسی باشند؛ چراکه حیات سیاسی و بهبود کیفیت آن در آینده هرکدام از آنها، به نتیجه این انتخابات بستگی دارد.  

 به‌همین‌خاطر اردوغان می‌تواند از استراتژی دوستی با کردها بهره گیرد. این استراتژی به او کمک می‌کند که نظر مساعد بخشی از واجدان شرایط رأی‌گیری از ٢٥ میلیون جمعیت کرد ترکیه را جلب کرده و همچنین مواضع انتقادی حزب حامی کردها را نرم‌تر کند. اما آیا این، اقدام ساده‌ای برای اردوغانی به‌شمار می‌رود که واکنش‌های سیاسی دوسال اخیرش در رابطه با کردها، کشورهای همسایه و داعش، او را زبانزد بسیاری از تحلیلگران و سوژه رسانه‌ها کرده بود؟

مشکل اینجاست که امروز برای نقش بازی‌کردن در حمایت از کردها کمی دیر است. گرچه حزب عدالت و توسعه هشت انتخابات پی‌درپی را با پیروزی پشت سر گذاشته، اما قطعا برای رسیدن به پیروزی جدید، نمی‌تواند داعیه‌دار پشتیبانی از کردها باشد.  

همچنین مواضع اردوغان درباره داعش و رفاقت‌های تنگاتنگ بین‌المللی اخیر با بعضی دولت‌ها همچون روسیه که خود از نمادهای بازیگران غیردموکراتیک در جامعه بین‌المللی به‌شمار می‌رود، عبور از این تنگه انتخاباتی را کمی دشوار کرده و بر میزان تنش ماجرا خواهد افزود. اما اگر اردوغان از این تنگه به سلامت عبور کند، اوضاع برای کردها دشوارتر از پیش خواهد شد، روسیه قدرت بیشتری خواهد گرفت، اوضاع سوریه کمی دشوارتر خواهد شد و حکومتی که به شهادت بسیاری از صاحب‌نظران دیپلماتیک، ساختار مطلقه‌ای دارد، هژمونی خود بر صحنه داخلی و نفوذ خود را بر عرصه خارجی بیش‌ازپیش گسترش خواهد داد.

سمیرا فرخ منش/شرق

اخوان المسلمين؛ نماد يك قدرت واژگون شده

شاید یکی از معدود تشکل‌های ایدئولوژیک در کشورهای عرب که درجه فراز‌وفرودش شیب تند و غیرقابلِ پیش‌بینی داشت، اخوان‌المسلمین بود. چه در مرحله قدرت‌گرفتن این تشکل و چه در زمان از دست‌دادن قدرت، پیش‌بینی اینکه چه اتفاقی برای این جمعیت می‌افتد، کار ساده‌ای نبود.

برای تحلیل تشکل ٨٠ساله اخوان‌المسلمین، باید سه مرحله را در نظر گرفت؛ نخست مرحله‌ای بود که گذر از آن، سال‌های طولانی به طول انجامید و موجب شد تا اخوانی‌ها به یک تشکل زیرزمینی با تعداد بالای اعضا و طرفداران، مبدل شده و ساختار تشکیلاتی منظمی را شکل دهند.  

این تشکیلات در کشوری پا گرفت که از اصلی‌ترین کانون‌های انتقال اندیشه به جوامع عرب بود. و همین امر بر اهمیت یک تشکیلات ایدئولوژیک همچون اخوان‌المسلمین می‌افزود. اخوان با وجود امکاناتی که برای خود ساخته بود، توان تولید گفتمان‌های عقیدتی-سیاسی منحصر به خود را پیدا کرده بود.   

به‌همین‌دلیل، زمانی که بر اثر جنبش مردمی مصر در ٢٠١١ پشت میز قدرت نشست، رهبران و پیروان در این انتظار بودند که تشکل متبوع خود را سال‌های‌سال در رأس قدرت دیده و مدت‌زمانی نزدیک به فعالیت‌های گذشته اخوان نیز برای حکمرانی آن پیش‌بینی می‌شد. این دوره، دومین مرحله از عمر تشکیلاتی اخوانی‌ها بود؛ دوره‌ای که اپوزیسیون سابق مصر ناگهان تغییر جایگاه داده و روی صندلی حکمرانی کشور نشست.  

اما با وجود این موفقیت چشمگیر، خلاف انتظارات اغلب تحلیلگران، مدت زمان آن به طول نینجامید و جای خود را به شکستی سنگین داد. پس از آن، اخوان‌المسلمین وارد مرحله سوم حیات خود شد که طاقت‌فرسا‌ترین مرحله نیز بود؛ شرایطی که نه‌تنها از جایگاه ریاست و حاکمیت به زیر کشیده شد، بلکه احکام سنگین علیه رهبران، غیرقانونی اعلام‌کردن فعالیت‌ها و خالی‌شدن تشکل از سرمایه‌های مالی، رنگ مرگ را به ساختار قدیمی این تشکیلات بدسرانجام پاشید؛ تا جایی که برای رئیس‌جمهوری اخوانی پس از برکنارشدن، حکم مرگ نیز صادر شد.

اما چه اتفاقی افتاد که اپوزیسیونی که طی بیش از ٨٠ سال توانسته بود اعتماد عمومی را در مبارزه با حکومت غالب برای رفاه مردم کسب کند، پس از به قدرت‌رسیدن، مبدل به قدرتی شد که اتهاماتی مانند فرصت‌طلبی افراطی، جاه‌طلبی سیاسی و قدرت‌طلبی‌های بی‌قاعده را به‌خود چسباند؟ آیا مخاطبان این تشکیلات عوض شده بودند یا این اپوزیسیون تغییر ماهیت داده بود؟  برای آسیب‌شناسی این مقوله، باید یک نکته ساختاری را بیش از بقیه موردتوجه قرار داد؛ اینکه برای ادامه و حفظ موقعیت گذشته، باید رویه‌های قدیمی را نیز ادامه داد. اخوان‌المسلمین تا پیش از به قدرت‌رسیدن، همه عمر خود را صرف مبارزه و اجرای سیاست‌های خود کرده بود. این تشکل، اساس‌نامه‌ای مبتنی بر پنج محور اصلی برای خود تدوین کرده بود که براساس عدم فرقه‌گرایی، پیشبرد احکام مرحله‌به‌مرحله، استفاده از عناصر مختلف برای رسیدن به اهداف و مقاومت همه‌جانبه با نفوذ غرب، بنا شده بود.

پیشبرد و مقبولیت این چارچوب مدون در طول سالیان‌سال، به مرحله‌ای رسید که در بیش از ٧٠کشور دنیا شعبات تشکیلاتی خود را برپا و میلیون‌ها نفر را طرفدار خود کرد. درعین‌حال، در راستای تحقق این اهداف فشار، شکنجه، آزار و ممانعت‌های فراوانی از سوی حاکمیت در مصر دیده بود. پس نخستین انتظار این تشکل، حفظ و ادامه همین رویه بود. اما اخوان نتوانست پس از به قدرت‌رسیدن، این گفتمان جاافتاده را نگه داشته و این نوزاد تازه‌متولدشده را به‌خوبی پرورش دهد.

نخستین نشانه‌های این شکست را می‌توان در عدم استقبال جدی از قانون‌اساسی جدید پس از به‌روی‌کارآمدن «محمد مرسی» درک کرد. این قانون‌اساسی باید تمامی سلیقه‌ها را راضی کرده و خطر خشمگین‌شدن طیف‌های غالب جامعه را کم کند. اما اخوان نتوانست از عهده چنین مسئولیتی برآید. از یک‌سو اخوان داعیه اسلام‌گرایی و قصد دخالت‌دادن احکام اسلامی در میان قوانین جدید داشت. از سوی دیگر، پای طیف سکولاری در میان بود که نقش چشمگیری در پیروزی انقلاب نوپای مصر داشتند و بی‌صبرانه در انتظار وضع قوانین جدید به‌نفع خود بودند. اما این اتفاق نیفتاد و قانون جدید به‌نفع قواعد اسلامی نوشته شد.  

همین رخداد تأثیرگذار، کافی بود تا بسیج قابل‌توجهی علیه دولت اخوانی جدید شکل بگیرد که ریشه آن ناشی از فقدان تجربه کافی در امر مملکت‌داری بود. این درحالی است که بنا بر تمامی تجربه‌های کشورهای انقلابی، دولتی که به عنوان دولت پساانقلابی شناخته می‌شود، در نخستین گام باید به ایجاد وحدت رویه در میان طیف‌های اجتماعی و گروه‌های رقیب بپردازد و تا از این مرحله به سلامت عبور نکند، امکان بازیابی خود و اجرای راهبردهای نوین را نخواهد داشت. در مصر پس از روی‌کارآمدن اخوان‌المسلمین، چنین رویدادی رخ نداد، تا جایی که مرسی حتی بر ارتش مصر نیز تسلط همه‌جانبه نداشت و در هنگام اعتراضات توده‌ای، آن را مقابل خود دید.  در این مسیر شاید بتوان بخش‌هایی از تشکل را مقصر دانست که تمایلات سلفی رادیکال‌تری داشتند و توسل به رفتارهای تهاجم‌گونه را مناسب‌تر می‌دیدند. یا نیروهای خارجی که نگران برپایی یک نظام سیاسی دینی در مصر بودند، تمام تلاش خود را برای جلوگیری از شکل‌گیری چنین سیستمی کردند.  

دراین‌میان، شاید تبعات رسیدن به قدرت که گریبان بسیاری را می‌گیرد نیز عامل دیگری در شکست سنگین اخوان به‌شمار رود. اما هرچه هست، آسیب‌شناسی تشکلی که از اپوزیسیون قوی تبدیل به دولت  حاکم شد و پس از آن مجددا تبدیل به اپوزیسیون، اما این‌بار از نوع ضعیف آن؛ یک واژگونی تمام‌عیار قدرت در تشکل منظمی است که شاید بهتر بود برای ادامه حیات خود، هیچ‌گاه به قدرت سیاسی نمی‌رسید.

سمیرا فرخ منش / شرق