انصافن دمت گرم اصغر آقا !
باید در این جامعه آشفته ی بیمار دروغ زده ماند و مبارزه کرد؟
یا رفت و در آرامش به سر برد ؟
...
سوال اصلی "جدایی نادر از سیمین" بر سر ماندن یا رفتن بود.. این ماندن و رفتن تنها یک مهاجرت ساده نیست.. بلکه نمادی ست از ارزش مبارزه در برابر ارزش پاک ماندن..
...
فیلم جدایی نادر از سیمین را باید دید .. نه به این خاطر که کارگردان آن در جامعه بین المللی دیده شده و برای سینمای ایران کسب افتخار کرده.. نه به این خاطر که حتی در جشنواره خودمان هم بیشترین جوایز را به خود اختصاص داد..
تنها به این خاطر که به مغزمان فشار بیاوریم که باید بمانیم یا برویم؟
مبارزه کنیم و حق خودمان را بگیریم؟ یا با ساده ترین شیوه ها فقط به فکر رفتن از این جامعه آلوده باشیم..
جدایی نادر از سیمین با صحنه ای از دادگاه شروع می شود و با سکانسی از دعوا در دادگاه نیز پایان میپذیرد!.. دادگاه که مظهر مکانی برای حل اختلاف هاست چقدر شلوغ است..
چقدر اختلاف ..چقدر دعوا .. چقدر حق های پایمال شده..
حکایت روزگار ما فرق چندانی با دادگاه های جدایی نادر از سیمین ندارد.. دادگاهی که در این فیلم خودمان قاضی آن هستیم..
فیلمبرداری منحصر به فرد محمود کلاری در سکانس نخستین این فیلم ما را در جایگاه قاضی می نشاند و بی اختیار مخاطب را به تصمیم گیری وا میدارد...
نادر و سیمین چشم در چشم ما دارند و از خود می گویند..
در آغاز همه خیال میکنند سیمین قصد جدایی دارد.. اما فراموش نکنیم این فیلم جدایی نادر از سیمین است .. نه سیمین از نادر! نادری که در ابتدا پدر را بهانه کرده بود و در پایان هم حتمن بهانه ای دیگر تراشیده!
...
نادر: فردی که احساسات ملی دارد/ نمیخواهد واژگان بیگانه عربی جایگزین واژگان ایرانی اش شود/ مصرانه خواهان بازپس گیری حق خود است/ و این را به دختر نوجوانش نیز می آموزد/ اخلاق گراست/ پدر خود را تنها نمیگذارد / از دروغ بیزار است ... !
سیمین : نمیخواهد دختر نوجوانش در این جامعه رشد کند/ قاضی در صحنه اول با کنایه به او می گوید "مگه این همه بچه در این مملکت زندگی نمیکنن؟ اونا آینده ندارن؟" ( و مخاطب در طول فیلم به این نتیجه می رسد که آیا این همه بچه ! فردای روشنی در پیش دارد یا نه) / نماینده قشر روشنفکر جامعه/ فقط میخواهد مشکلات را از سر راه بردارد.. حال به هر قیمتی شده/ از پول دادن گرفته تا مذاکره و صحبت/ اما با این حال حق انتخاب را به فرزند میدهد/ مصالحه گراست.
راضیه: نماینده قشر پایین دست و مذهب گرای جامعه که شماره های متعددی را در دفترچه تلفن خود دارد تا سوالات شرعی خود را بی جواب نگذارد و به گناه نیفتد/ اما از کودکی به فرزند خود می اموزد که دروغ بگوید!
حجت :نمایند قشری که سالهاست حقشان خورده شده/ او حق دارد / حق هایی که از او گرفته شده/ و به واسطه این حق دروغ را مجاز میشمارد ..
پدر نادر : سمبل نسل پیشین که همه چیز را فراموش کرده/ تاریخی را که داشتیم و امروز در کتاب ها باید خواندش/ پدر نادر به ما می گوید به نسل گذشتگان امیدی نداشته باشید/ با آن که نمیدانند اطرافشان چه خبر است، اما هر روز به دنبال دانستن و خرید روزنامه به خیابان می روند/
این نسل هنوز اصالت خود را حفظ کرده، اما آنقدر ناتوان شده که با کوچکترین ضربه ای به سکوت ابدی فرو میرود/ نسلی که هنوز با کراوات که یادگار پوشش برازنده دیروز است بیرون می رود اما امروز از نگهداری خود عاجز مانده/ تنها کسی که دروغ نگفت پدر نادر بود/ این یعنی شاید گذشتگان ما صادق تر از ما بودند...
ترمه: نماد نسل آینده/ نسلی که ناگزیر به تصمیم گیری ست/ بماند یا برود ؟ /
مبارزه کند در سرزمینی که متعلق به اوست اما آلوده شدن را نیز بپذیرد؟
یا خاک خود را ترک کند و در عوض آن از دروغ ها، حق خوری ها، و فریادها در امان باشد...؟
نسلی که باید گریه کند/ چون دریافته اگر بماند به جای امنیت و زیبایی و خنده، فریب و جنجال های رنگارنگ در انتظار اوست/ نسلی که در هر صورت چیزی را از دست می دهد/ چه بماند چه برود/ نسلی که در یک کلام بدبخت است!
...
در این فیلم نادر که به ارزش گرایی خود مینازد دروغ می گوید..
راضیه که به مذهب گرایی خود مینازد دروغ می گوید..
حجت که ادعای شریف بودن دارد دروغ میگوید..
ترمه که از دروغ گویی پدر آزرده است دروغ می گوید..
دروغ .. دروغ .. دروغ..
همه از دروغ بیزارند اما همه به هم دروغ می گویند.. چون به منفعت آن فکر میکنند..
به این که : قانون این چیزا حالیش نمیشه" یا : " ای وای تقلب شد ولی اشکال نداره"
...
این فیلم بیشتر به روش شناسی دروغ میپردازد تا مسایل دیگر...
ویروسی که امیدی به پاک کردن آن از پیکر بیمار این جامعه بدبخت نیست.. ویروس دروغ ..
ناپاکی .. و چشم بستن روی ارزش های حقیقی..
جامعه ای که ماهیتی مذهبی دارد!
اخلاق را محترم می شمارد .
و ادعای ارزش گرایی اش گوش ما و همه ی فلک را کر کرده است !





پذيرفتن نمي توان..