ترامپ و استفاده ابزاری از بحران هویت در آمریکا (بخش دوم و پایانی)

 

"... در چنین شرایطی مردی به نام دونالد ترامپ مبنای وعده‌های انتخاباتی خود را بازگشت دوباره به آن دوران قرار می‌دهد. سخن از اخراج مسلمانان می‌گوید و می‌خواهد دیواری حائل میان امریکا و مکزیک بسازد. مکزیکی‌هایی که همیشه آمریکاییان سفیدپوست را بر سر خشم می‌آورند، هیچ‌گاه تن به تبار آمریکایی نمی‌دهد و گرچه سالیان سال دسته‌دسته به امریکای شمالی می‌آیند و می‌مانند، اما لهجه و لباس خود را کنار نخواهند گذاشت.

پس ترامپ می‌داند که باید چه بگوید. او دقیقاً روی حساس‌ترین نقطه‌ضعف کسانی انگشت می‌گذارد که خستگی از وضعیت امروز و دل‌زدگی از فضای حاکم کنونی در گفتار و رفتارشان هویداست. او می‌خواهد امریکا را به سرزمین رویاهای این قشر تبدیل کند و به نظر می‌رسد در این راه هم موفق بوده است.

او می‌خواهد مسیر روبه‌زوال منش آمریکایی را تغییر دهد و آن را از دست‌خوردگی‌های بیشتر بازدارد. از بنیادگرایی‌های افراطی اسلامی استفاده می‌کند و خواهان ثبت اطلاعات هویتی افراد برحسب نژاد می‌شود تا این ملت آسیب‌دیده را درمان کند. پس آنچه ترامپ انجام می‌دهد، بهره‌برداری مناسب از فرصتي است که سفيدپوستان متعصب آمريکايي در اختيارش گذاشته‌اند.

 

تمایلات ناسیونالیستی راست را چاشنی وعده‌های پوپولیستی‌اش می‌کند و این‌گونه فریادهای شورانگیز حامیان خود را به صدا درمیاورد و با این روش کارآمد، وعده بازسازی دوباره آمریکایی را می‌دهد که رونالد ریگان درباره‌اش گفته بود:"شما مي‌توانيد در تركيه زندگي كنيد اما نمي‌توانيد ترك باشيد. شما نمي‌توانيد در ژاپن زندگي كنيد و ژاپني شويد اما هر نفر از هر گوشه جهان مي‌تواند به آمريكا بيايد و يك آمريكايي باشد."

 

سمیرا فرخ منش / فراتاب

لینک مطلب در:  ترامپ و استفاده ابزاری از بحران هویت در آمریکا

یک شطرنج؛ چند وزیر


سمیرا فرخ منش / ماهنامه نسیم بیداری / شماره 70 تیر 95 

...
هنوز خبری از آرامش نیست..پس از گذشت نزدیک به 2000 روز خون و #خشونت در #سوریه ،همچنان نزاع و درگیری،به کشته و #آواره شدن میلیون ها انسان دامن میزند و آرام گرفتن این کشور منازعه پرور،اتفاقی نیست که بتوان به این زودی ها در انتظارش بود.
تقابل گروهها وطیف های #سیاسی و مردمان معترض سوری با #حاکمیت از یک سو و نمایش قدرت نمایی مرگ آلود #داعش و سواستفاده گروه های #تکفیریرنگارنگ از اوضاع نابسامان کشور از سوی دیگر،بحرانی سخت و دامنه دار را آفریده که هم دوستان و هم دشمنان این کشور را به شکل بدقیافه ای درگیر خود کرده است.تلاش های منطقه ای و خارجی هم برای کاهش این #بحران اغلب بی نتیجه بوده و طرح ها و برنامه های متعددی طی این سالها ناکام و بی پاسخ باقی مانده اند.
صفحه شطرنجی که برای چالش های درون سوریه پیش رو دیدگان همه قرار گرفته، پر از شاه و وزیران تصمیم گیر شده که هرکدام بنابر منفعت خود، مصلحتی را برای این کشور تعیین و تدوین میکنند و سربازان پیاده را روانه اجرای این برنامه های بی حاصل. تنها آنچه که نتیجه سیاستگذاری های محیط اطراف برای سوریه این چند سال بوده،کیش و مات شدن مردمی بود که بی گناه و بی خبر از فردای تاریک خود، یا جانشان از دست رفته یا خانه و آینده شان. 
مردمی که یا قربانی سیاست های یکسویه حاکمیتی بودند و یا مغلوب بازی بازیگرانی که در پی کسب قدرت به یاری اوضاع آشفته سوریه میدوند. 
اما چرا سوریه تا به امروز هنوز درگیر این کابوس وحشت بار باقی مانده؟چرا داعش و گروه های تکفیری متعدد دیگر،به سادگی توان ریشه دواندن در خاک این کشور را دارند؟چه عواملی باعث شده تا پس از گذشت نزدیک به پنج سال، شعله آتش سوزان#تروریسم، همچنان در این کشور روشن مانده و علی رغم تلاش مداوم عوامل خارجی، سوریه هر روز بدتر از دیروز،در چنگال #سلفی گریهای #افراطی اسیر بماند.

 * ساختار از هم گسیخته هویتی در سوریه

#ژئوپلتیک #بحران آفرین

*چالش سوریه ماهیت #توطئه محور ندارد ... .

                   

 

 

 

ترامپ و استفاده ابزاری از بحران هویت در آمریکا (بحش نخست)

 

پروفسور استیون هاوکینگ بریتانیایی که با شهرت علمی‌اش درباره نظریه سیاه‌چاله‌ها و جاذبه کوانتوم شناخته‌شده، چندی پیش گفته بود: "طرز چگونگی کار جهان و کائنات را می‌فهمم اما علت محبوبیت دونالد ترامپ را درک نمی‌کنم."

هضم محبوبیت این کاندیدای پرسر و صدای جمهوری‌خواه که می‌خواهد لقب "دیوانه" را به خود بگیرد یا به گفته بعضی‌ها "یک دلقک" و "عوام‌فریب" باشد یا یک مرد جسور "وطن‌پرست"، نه‌تنها برای هاوکینگ فیزیکدان، بلکه برای بخش بزرگی از مردم و رسانه‌ها، تحلیلگران و سیاستمداران، قابل‌درک نیست.

 

 

اما با توجه به کنش‌های رفتاری و گفتاری وی، آنچه اهمیت دارد، القاب و صفاتی نیست که به این پدیده انتخاباتی نسبت می‌دهند، بلکه نکته قابل‌تأمل درباره وی این است که دونالد ترامپ تنها نیست و حامیان و طرفداران بی‌شماری دارد که مشتری ایده­ها و تفکرات وی هستند. بنابراین با توجه به حجم قابل‌توجه طرفداران پرشور، هیاهوها و تشویق‌های وجدآوری که در حمایت از سخنان و برنامه‌های ترامپ دیده می‌شود، تحقق خواسته‌های بخشی از جامعه آمریکایی در حال حاضر توسط این مجری سابق برنامه‌های تلویزیونی، نمایندگی می‌شود....

 
سمیرا فرخ منش / فراتاب

 

بیگانه در تهران

 

تاتر بیگانه در تاترشهر تهران از آلبر کامو روی صحنه است. کاموی عزیز.. کاموی دوست داشتنی..
با بازی رحیم نوروزی در نقش مورسو و مسعود دلخواه، کارگردان.
دلخواه در بیگانه اصرار بر وفاداری به متن دارد. گرچه نمایش را به صورتی خطی اجرا نکرد و آغاز و پایانش متفاوت با آغاز و پایان رمان بود و حتی بخش هایی نیز حذف شده بود.
اما همین شهامتش جای تحسین دارد. شهامت جلوی پرده بردن اثری مثل بیگانه..

یک کارِ سخت و پر حرف.. حرفهایی که بخش عمده ای از آن در سکوت بازی میشد..

کاری که که نه اکت (act) و جنب و جوش زیادی دارد و نه صحنه های پرکشش..
پس باید عشق ِ کامو باشی تا بمانی و پایان نمایش ملالت به سراغت نیاید. وگرنه کار، کارِ کلافه کننده ای از آب در می آید.. اما با اینحال دلخواه میزانسن هایی خوبی از دل این قصه درآورده بود..

این اثر در بطن خود کشش جذب کننده ای برای مخاطب ندارد. چون سخن از اندیشه ی کامویی ست. تفکری که بیهودگی های فردی و ازخودبیگانگی انسانی را حاصل برآیند کنش های اجتماعی آشوب زده میداند..در عین حال که یکی از دشوارترین نوشته های کامو برای تبدیل شدن به نمایش و حرکت است.
بازی ها خوب بود. نوروزی از پس نشان دادن شخصیت مورسو خوب برآمده بود. نقشی که به نظر میرسید نوروزی در قالب آن جا افتاده.. یک مورسوی سرد و بی تفاوت .. بی انگیزه و بی اعتنا..کسی که تمام داستان از تفکرات و شیوه اندیشیدن و نگاه او به زندگی ناشی میشود. شیوه ای که بر اساس آن هیچ "ارزش انسانی" وجود ندارد و همه چیز "عادی" است.
جای خوب ماجرا به نظر من،موسیقی یاری دهنده این دراماتورژی بود. قطعاتی که طراحی آن از رضا قانعی بود وهمزمان با دیالوگ ها و اتفاقات طنین انداز میشد، به شایستگی نمایانگر محتوای بیگانه بود و همسو با نوشته ی کامو. بسیار بجا و مناسب..

و هماهنگ با آنچه که باید دریافت کنی از صحنه..و نشان دهنده ی تضاد درونی شخصیت مورسو با اجتماع اطرافش..

                                             

بیگانه روایتگر حکایت همه انسان هایی ست که در پیشگاه عدالتی که نیست، به جرم بی اعتنایی به هنجارهای مرسوم اجتماعی که خود هم نمیداند چه میخواهد، محاکمه میشوند..

و مورسو یک بیگانه است در این جامعه ..

به همین دلیل درکل، متن ِ بیگانه ؛ به قدری بر دیگر اجزای نمایش غالب است، که برای کسی مثل من، ابعاد دیگر کار در مرحله دوم به بعد قرار میگیرد.

یعنی در نمایشی مثل بیگانه ی کامو تنها متن سخن میگوید و دیگر هیچ..

 

پ.ن : محمدمهدی شاهی در نقش آلبر کامو در نمایش ظاهر شده بود. ساکت و پرحرف .. با نگاهی خیره. مثل خود ِ کامو .. و من دوستش داشتم!
...

 


سمیرا فرخ منش