آگاهی .. آگاهی .. آگاهی

نخستین قدم، مهمترین قدم و کارآمدترین قدم در مسیر نزدیک شدن حقوق انسانی دو جنس زن و مرد این است که از شخص خودمان شروع کنیم. "اگاهی" را که حلقه مفقوده این جریان است پیدا کنیم.

بعد از من و تو، نوبت مجلس و نهادها و قوانین وملزومات اجتماعی ست.

اگر هرکس، من از خودم ، تو از خودت شروع کنی، به قطعیت فضا به سمت بهبودی خواهد رفت. رفع تبعیض های ریشه دار جنسیتی، یک موضوع کاملا فردی ست. یعنی اگر من و تو از همین فردا شروع کنیم به کار کردن روی خودمان، ده سال دیگر مثل امروز نخواهد بود..

رفتار با فرزند / کنش و واکنش با همسر / ارتباط با خواهر و برادر/ رفیق صمیمی/ همکارانی که رابطه ی نزدیک تری دارند با ما / دوستانی که روابط راحت تری بین ماست.. اگر روی تک تک اینها کار کنیم، از مضرات الگوهای تاریخ گذشته بگوییم و آنها را کم کم کنار بگذاریم،

رفتارهای برابرگونه را به تدریج جایگزین کنیم و آگاهی را فقط به اطرافیان خودمان تزریق کنیم، عملیاتی تر خواهد بود تا به انتظار تصویب قوانین و تحول به یکباره اجتماعی باشیم.

چون حتی در صورت تصویب قوانین استاندارد هم، اگر بافت اجتماعی همچنان نا آگاه باقی مانده باشد، هیچ قانونی در قالب عمل در خانواده ها در نخواهد آمد.

فراموش نکنیم در سرزمین ما میلیون ها زنی وجود دارد که "نداشتن" بخش جدایی ناپذیر از روزگارشان شده. زنانی که حتی نمیدانند چه دارند، چه میخواهند، چه میتوانند داشته باشند و زندگی بهتر چگونه است؟

مردانی داریم که با نا آگاهی مفرط جا افتاده طی سالهایی به درازای تاریخ، ترس از دست دادن داشته هایشان را دارند.

"امروزی هایی (!) داریم که در این حوزه مباحث بیولوژیک را با حقوق انسانی درمیآمیزند و اشتباه میگیرند.

پس تا " آگاهی" نباشد، تمامی تلاش ها به در بسته میخورد و هیچ ناله و فریادی شنیده نمیشود.

در این میان مباحث رفتاری متعدد، موضوعات مربوط به ازدواج و طلاق و فرزند آوری، به کارگیری امکانات مالی، برخورداری از مزایای اجتماعی، حق تعیین نوع و سبک و روش زندگی، حقوق مرتبط با موضوعات جسمی، روانی، جنسی، درکنار دهها مقوله دیگر برای آموختن و آگاه کردن وجود دارد.

پس از خودمان شروع کنیم.

نترسیم..

معنای حق برابر انسانی را فقط و فقط به اطرافیان خودمان بشناسانیم.

آگاهشان کنیم. حتی اگر از پنج نفر بیشتر هم نشود.

به کودکانمان . به همسرانمان . به دوستانمان.

بعد از من و شما نوبت مجلس و دولت و حکومت و قوانین، خود به خود خواهد رسید...

...

 

سمیرا فرخ منش/ 8مارس 2016

3 نکته درجریان تاسف بار قاضی پور:

 

1: مقصر اصلی مردم ارومیه نیستند.

درارومیه امسال (از میان 733 هزار نفر واجد شرایط ) 440119 نفر رای دادند که رای 169098 نفر اونها به این فرد اختصاص داشت. بخش عمده ای از این 169 هزار رای برمیگرده به تمایلات طایفه ای.

نگاه قبیله ای در شهرهای قوم محور نقش عمده ای در هدایت توده مردم به سمت شخص یا یک جریان خاص بازی میکنه./ دلیل اینکه قاضی پور از لهجه اش به عنوان یک "برند" استفاده میکنه یا به شکل نمایشی درباره دریاچه ارومیه تلاش میکرد یا در سخنرانی هاش بین ترک بودن و فارس بودن مرز قایل میشه، جلب همین رای قبیله ای و احساسیه. / این طیف همان حاضرین در مجلس هستند که برای صحبتهای این فرد سوت و کف میزدند. همان کسانی که سر جریان فتیلیه ای ها فریاد "من تورکم من تورکمِ"شان گوش بقیه را آزار میداد.

 درعین حال که باید توجه داشت بیشترین طرفداران قاضی پور رو مهاجرین اطراف که از روستاها و شهرهای مجاور به ارومیه مهاجرت کرده اند، تشکیل میدن./ پس قاضی پورها یک نفر نیستند. ولی کل مردم ارومیه هم تا این حد نا آگاه و بی خبر از اوضاع به نظر نمیرسند.

2: این گستاخی های کنترل نشده و ادبیات میدان تره باری که از بی سوادی مطلق چنین افرادی نشات میگیره برای بسیاری از مردم متاسفانه به شکل امر معمولی درآمده! اما باید توجه داشت خطر وجود قاضی پور ها برای نظام هم کم نیست. 
اینچنین موضوعاتی چون چند بُعد رو شامل میشن، میتونن ماهیت تنش زایی به خود بگیرند. همین سخنرانی به تنهایی دارای 4 بُعد پررنگ جنسیتی، قومی ، جنسی و خشونت محوری ست (کشتن اسیران عراقی که میتونه حتی بعد بین المللی به ماجرا بده! ) 
و همین امر، درصورتیکه موضوع به درستی مدیریت نشه، قابلیت این رو داره که مساله ساز بشه. / سیستم و تصمیم گیران این حوزه باید هوشیار باشند که چنین موضوعاتی پتانسیل تنش سازی های وسیع تری خواهند داشت. 

نباید فراموش کرد کسی که از رهبری مایه میذاره و خودش رو سرباز ولایت معرفی میکنه، گوینده شوخی های جنسی با یک روحانی و نماینده مجلس، و بازگوکننده اقداماتی در یک جنگ نظامی ست که پرونده ش میتونه مجددا باز بشه! بنابراین این افراد به خودیِ خود هزینه زا هستند. پس هوشیاری شرط اول جمع کردن این بساط های زرد و تهوع آوره.

3: ‫#‏قاضی_پور‬ ها زیادند.

زیاد هم حرف میزنند. فقط یا رسانه ای نمیشوند یا در میان آشفتگی ها و حجم عظیم هجوگویی های همدیگر گم میشوند.

اگر حواسمان جمع تر و نگاهمان هوشیارتر باشه، به دفعات گفتار و رفتار چنین افرادی را در نهادهای رسمی کشور میبینیم و میشنویم ...!

...

سمیرا فرخ منش

ما مطالبه داریم...

من ‫‏رای دادم . به سختی .

 با یک ذهن نگران.. و مضطرب از آینده ی این انتخاب.

واقعیت این بود و هست که اسامی داخل ‫‏لیست امید برای من نگران کننده بود.

 نه برای انتخاب شان. ما که ملتی پر از امید هستیم همیشه با اعتماد و بی اعتماد، انتخاب میکنیم.. به امید اوضاع بهتر.. نگران بودم از آینده این انتخاب.. اما رای دادم . چون تنها راه باقی مانده بود.

چون معتقدم حرکت به سمت تشکیل یک ‫جامعه مدنی که یکی از آرزوهای اساسی من برای کشورم ایران است، حرکتی کاملا حلزونی ست. آرام و آهسته به پیش میرود و آنقدر کند است که بسیاری را در میانه راه نا امید کرده. اما از نظر من، ما چاره ای جز این نداریم.

چاره ای جز پذیرفتن و طی کردن آهسته ی این مسیر.  

یکی از قدم های نخستین پیمودن این راه هم، از صندوق های رای شروع میشود.. من و همفکران من باید از انتخابات و مشارکت های جمعی شروع کنیم ..حتی اگر زمین بخوریم، دوباره باید بایستیم.. و آنقدر تمرین و تلاش کنیم تا در آینده ای دور، به مقصد برسیم.. که همان جامعه مدنی شده ی ایرانی ست..

اما روی دیگر سکه و آنچه که لازمه اصلی ماندن در این راه است "اعتماد" ست. یک اعتماد ملی به طیف تصمیم گیر.

و من در شرایط امروز، نگران آسیب دیدن این اعتماد هستم. اعتمادی که شکل گرفت و موتور محرکه مردم در 7 اسفند شد.. این اعتماد مانند یک گنج با ارزش است که فکر و سودای دزدان زیادی را به سمت خود جلب میکند. محافظت از آن دشوار است و نگه داشتنش تدبیر و انرژی بسیار میخواهد.

ماندن و پاگرفتن این پروسه اعتمادبرانگیز در دست نمایندگان جدید است. چون اگر این اعتماد آسیب ببیند ، دود غلیظ آن به چشم خیلی ها میرود. از مردم و‫روحانی گرفته تا خاتمی و هاشمی و تمام چهره های ‫‏اصلاح طلب شناخته شده. 

تمام روابط متقابل مثبت کنونی فروخواهد پاشید.. و کنش و واکنشی که میان توده مردم و لیدرهای سیاسی به درستی شکل گرفت، درهم خواهد شکست.

من کسی بودم که ‫رد_صلاحیت ها را یک توهین جدی و عظیم ملی به خودم و تک تک کسانی میدانستم که قصد دارند با مشارکت و درایت، وضعیت این سرزمین را بهبود بخشند. نه با چپاول و فرار و غارت و دروغ ..

اما با اینحال رای دادم!

پس اینکه تنها به خاطر دعوت ها، عزم رای دادن بکنیم، و با وجود همه ناملایمات و اهانت ها و هجمه ها، صف های طولانی درست کنیم کار کمی نیست. این مقدار استقبال مسوولیت آفرین است.

یک مسوولیت خطرناک و متزلزل.

با کوچکترین اشتباهی فرو میریزد و این راه سخت طی شده را دوباره باید از نو پیمود ..

دوباره باید چندین سال وقت گذاشت. و دوباره باید رنج حضور لمپن ها و کوتوله ها را به جان خرید.

پس ما رای دادیم چون ملت همیشه امیدواریم

رای دادیم چون اعتماد کردیم و در انتظار بازگشت حاصل این اعتمادیم..

اینکه در بعضی شهرستان ها افرادی غیر اصلاح طلب در لیست اصلاح طلبان جای گرفتند و در تهران نیز چهره هایی بودند که نمراتشان در کارنامه اصلاح طلبی نمره خوبی نبود، امروز دیگر مهم نیست..

ما رای دادیم و از تمامی این افراد قاطعانه انتظار پاسخ برای فردا را داریم..

ما رای دادیم و انتخاب کردیم .. در حالیکه میتوانستیم ‫‏انتخاب نکنیم..

اما "انتخاب کردن" را انتخاب کردیم..

تا از رنج مجلس مفتضحانه پیشین رهایی پیدا کنیم. مجلسی که برای ما جز پریشانی و ننگ و اهانت چیزی نداشت در این سال ها .. و ترسیدیم از تکرار دوباره اش..

ما رای دادیم ..

چون مطالبه داریم...