با عطر واژگان تو ...
"وزش ظلمت را می شنوی" بانو ؟
ظلمتی که حق زیستنمان را گرفته از ما ..
حقی که خودمان هم بر خودمان نمیبخشاییمش ..
فروغ شعر زنانه ی ایران !
برای از تو خواندن
از تو سرودن
از تو نگاشتن
چه بسیار واژه که باید
واژه هایی همه از جنس زخم.
زخم هایی همه از جنس عشق .
عشقی همه از جنس تنهایی زن.
ماندگار ترین بانو!
بدان
بعد از تو و هفت سالگی هایمان،
"هر چه رفت
همه در انبوهی از جنون و جهالت رفت"..
...

اما هر بار که
شب هایمان با ظلمت و صدای باد درآمیخت..
خواندن تو .. عطر واژگان تو ..
زوزه ی باد را از گوشمان برد...
...
پذيرفتن نمي توان..