نیم نگاهی به ماکیاولیسم اخوانی
«مشکل اینجاست که اخوانیها باورشان شده مصر مال آنهاست.»
این جمله اعتراضی «حسین هیکل» روزنامهنگار مصری، زمانی عنوان شد که او از ایرادات وارد بر رفتارهای سیاسی «محمد مرسی» رییسجمهوری برکنارشده مصر با روزنامهای گفتوگو میکرد.
اما مشکلات ساختاری جمعیت اخوانالمسلمین تنها به همین مورد پایان نمییابد.
وقتی اخوانیها بالاخره به قدرت رسیدند، انتظار آن میرفت با توجه به پیشینه طولانی و جایگاه نهادینهشده این گروه در میان لایههای مختلف اجتماعی مصر، لااقل در اندک زمانی شاهد افول قدرت آنان نباشیم. اما اوضاع به آن احوالی که پیشبینی میشد، جلو نرفت و در کمال حیرت بسیاری از طرفداران و حتی مخالفان، روند اوجگیری سیاسی اخوان به درازا نپایید.
در اینکه زوال قدرت محمد مرسی بهعنوان یکی از نمایندگان اخوان و همچنین شکست آشکار در پیادهکردن راهبردهای این گروه دلایل متعدد دارد، شکی نیست. اما یکی از صریحترین اشتباهاتی که اخوان مرتکب آن شد و موجبات ناامیدی حامیان ملی و فراملی خود را فراهم کرد، پیروی از اصولی بود که ریشه در نهاد فکری این گروه نداشت و بهعبارتی «رویکردهای جدیدی» بود که پس از بهقدرترسیدن به آن دست زد. درحالیکه این رویکردها با آنچه تا پیش از آن بهعنوان راهبردهای کلان اخوانالمسلمین برشمرده میشد، فاصله بسیار داشت. این رویکرد را بهصراحت میتوان در چنگزدن به گرایشات ماکیاولیستی نوین این گروه جستوجو کرد که با آموزههای اسلامی درآمیخته شده بود.

از آنجا که اخوانالمسلمین از جمله بزرگترین شبکههای سیاسی- اجتماعی اسلامی در جهان بهشمار میرفت و سابقهای قابلتوجه در مبارزات جدی در مسیر برقراری ایدئولوژیهای کلان اسلامی را برای خود رقم زده بود، مشاهده چنین گرایشهایی که قطعا با گفتمان دینی در تضاد بود، پرسشبرانگیز به نظر میرسد. به همینخاطر میتوان این رویکرد را از اصلیترین عوامل شکست سیاسی این شبکه اسلامی دانست. در نخستین نگاه میتوان به تغییر تاکتیک در بین رهبران سیاسی اخوان رسید؛ تغییری که به مسالمتجویی نرم با بازیگران بینالمللی قدرتمند و در عین حال مخالفی همچون آمریکا منتهی شد.
این رویکرد که با جهتگیریهای سابق اخوان بهشدت در تضاد بود، پرسش بیپاسخی را در اذهان طرفداران سیاسی و مردمی این تشکیلات ایجاد کرد که چه انگیزهای یک گروه اسلامی که «تشکیل جامعه واحد اسلامی» از اصلیترین اهداف فراملیاش به حساب میآمد، امروز حاضر به برقراری روابط دوطرفه و مسالمتجویانه با آمریکا و همپیمانان اسراییل است؟
رسیدن به پاسخ این پرسش با گذری بر احوالات اخوانیها پس از قدرتگیری ساده است. تبدیلشدن آموزههای اسلامی از «هدف» به «وسیله» یکی از آشکارترین دلایل اتخاذ چنین رویکردی است. تا پیش از اوجگیری فعالیت این گروه، برپایی احکام اسلامی غایت اصلی تفکرات رهبران آن بهشمار میرفت. اما شرایط پس از انتخاب مرسی تغییر کرد و تاکتیکهای اجرایی- دیپلماتیک اخوانیها عمدتا برپایه حفظ قدرت، تثبیت جایگاه حاکمیت و تلاش برای استمرار این مسیر استوار شد.
در این راستا بود که بیان آشکار ضدیت با گفتمان شیعی و همچنین همراستایی با قدرتهای غیراسلامی در جامعه جهانی مبدل به یکی از استراتژیهای اصلی اخوان در زمان ریاستجمهوری مرسی شد. به این امید که رابطه با بازیگران اصلی محیط بینالمللی مثل آمریکا میتواند به حفظ قدرت نوپای مرسی و همراهان تشکیلاتی او کمک کند. دلیلی دیگر برای نشاندادن تمایل شدید اخوان به دخالت در معادلات سیاسی جامعه سیاسی مصر اصرار، رهبران این گروه به قدرتنمایی بود. پس از مبارک اوضاع وخیم اجتماعی مصر به شکلی بود که هر گروه و تشکلی حاضر به ورود به عرصه این جامعه نابسامان نبود.
اما اخوانالمسلمین در نخستین تحرکات، اشتیاق خود را نسبت به این اقدام نشان داده و وارد اوضاع آشفتهای شدند که تنها با اجرای تاکتیکهای دیپلماتیک استاندارد احتمال بهموفقیترسیدن در آن، ممکن به نظر میرسید. درحالیکه باوجود ادعاهای این گروه، سیاستمداری و سیاستگذاری در حیطه توانمندیهای اخوانی نبود که زمانی نزدیک به 85سال یا بهواسطه مخالفت حاکمیت، اقدامات زیرزمینی داشت یا در حیطه مسایل اجتماعی- مذهبی فعالیت کرده بود. بنابراین طبیعی بود گرایش به سمت مقاصد منفعتطلبانه که ماهیت مادی داشتند و نه اخلاقی - اسلامی، ایجاد شود. در نتیجه نوعی فاصله از طبقات توده مردم ایجاد شد که دلیلی جز خودمحوریهای سیاسی اخوانیها نداشت. تا پیش از آن منافع اخوان در گرو منافع مردم مصر و گفتمانهای اسلامی نمود پیدا میکرد اما پس از بهقدرترسیدن، آنها تعریف جدیدی از منافع تشکیلاتی ارایه دادند که با پیشینه مبارزاتیشان در تضاد آشکار بود.
همه اینها در کنار انحصارگراییهایی که در مسیر قدرتیابی اخوانالمسلمین صورت گرفت و بیتفاوتی به اقشاری که در طیفهای گسترده به راهیابی آنها در حیطه حاکمیت سیاسی یاری رسانده بودند، (مانند لیبرالها، سکولارها و گروههای چپ) باعث شد تا موتور حرکت این تشکل تازهبهقدرترسیده در کمتر از زمان معمول خاموش شده و متعاقبا همان مقدار فعالیت گذشته نیز غیرقانونی شناخته شود و رهبران سیاسی اخوانیها در ناگوارترین موقعیت ممکن قرار گیرند. بزرگان آنها به زندان انداخته شده و فعالیتهایشان جرم اعلام شد و جمعی که تا چندی پیش از تصمیمگیران سرزمین پهناور و استراتژیک مصر بودند، اینروزها مجالی برای بروز افکار و گفتههایشان حتی در خیابانهای شهر ندارند.
منبع : نیم نگاهی به ماکیاولیسم اخوانی / سمیرا فرخ منش/ روزنامه شرق
+ نوشته شده در یکشنبه ۹ آذر ۱۳۹۳ ساعت 2:37 توسط سمیرا فرخ منش
|
پذيرفتن نمي توان..